#به_قلم_خودم عطر حضور . ای صبح سفید آرزویم …. از آن توست تمام گفتگویم …. درود خداوند بر تو باد ای نبی الله … ای حبیب الله …. درود ما بر تو ای سراج منیر … رسالت الهی تجلی یافته و دنیایی خاکیمان پذیرای گامهای… بیشتر »
آرشیو برای: "بهمن 1396"
#به_قلم_خودم ای ابا محمد … قوای جوانیتان را دست گرفتید و با دل لبریز از محبتتان چی زیبا درخشیدید … سرزمین سامرا ، گلستان وجودتان شده است … عطر زهرایی وجودتان دلگرمیست برای فرزندان حیدری …. آقای خوبیها ،سن کمتان در زمان… بیشتر »
#به_قلم_خودم غربت…. چه واژه عجیبیست !!! معنای غربت را باید در زندگانی فرزندان زهرا جستوجو کرد ……. رضا جان چگونه تفسیر کنم، غربت وجودتان را؟ غربت رادرک کردم ،زمانی که چهره فاسدی همچو مامون در پی شهرت و مقام بود …. در حالی که کینه… بیشتر »
#به_قلم_خودم نسیم سپید بال . برگ برگ سپیدت در قلبم جای گرفته ،ای کتاب …. چه روزهایی که دستانم را به دستت سپردم ،مرا به عالم الفاظ بردی و در باغهای علم به گردش در آوردی ،گلواژه های وجودت یاورم بوده در این دنیای خاکی …. روح مضطرم را در آغوش… بیشتر »
#به_قلم_خودم ??حقیقت حسن خدایی?? ای آیه های جمال الهی ،قدم بر چشمهای خاکی زمینیمان نهاده ای ،توی آن ستاره دنباله دار ولایت …. مولاجان یا ابا محمد …. بوی یاس از سمت مدینه می وزد و ولادتتان همچو شکفتن بهاریست در زمستان خاکیمان…..… بیشتر »
#به-قلم- خودم# تجلی عطر دل آرای خدا …. سلام بر تو ای باقی نهاده ی خدا در زمین …. سلام بر تو ای پیشاپیش داشته ی آرزو شده ….. نور افشانند آسمانها از تجلی، عطر دل آرای خدا … شوری بپاست در دلمان، ای قائم … عید ولایتتان… بیشتر »
#-نامه ای - به دخترم دخترکم نوگل مادر چه زود قدکشیدی دربرابر دیدگانم وقتی به تو مینگرم که همچون گلی زیبا و ظریف هستی که توان تحمل هر سختی و دردی را نداری و امانت از سوی پروردگاری دلو جانم به لرزه می افتد … مولایمان امیرالمومنین علیه السلام چه زیبا… بیشتر »
#به_قلم_خودم ?فیروزی وجود من….. ? امروز که در کوچه های قدیمی ات قدم نهادم 27 بهار از همراهی با تو می گذرد ،خشت خشت دیوارهای کاهگلی خانه هایت برایم یادآور خاطرات کودکیست…… هیاهوی دنیای کودکی و روزگار پرُ رونق گذشته ات ،چه شدکه مردم تو… بیشتر »
#به_قلم_خودم *آفتاب مهربانی * به رسم رفاقت قلمم را به سوی امواج مهربانی ات به حرکت در آورده ام ….. آری برای تو مینویسم از حکایت رفاقتمان ….. ای نعمت دنیای خاکی من ،از میان واژه های زلال به رسم مهربانی، ((دوستی)) را برگزیده ام ….… بیشتر »
#به_قلم_خودم برایم بگو از حالت ای جابر ،چه شده که اینگونه بی قراری ؟ چشمهایت را بسته ای وبا دل غمبارت اینگونه به راه افتاده ای،مگر حسین زهرابا دلت چه کرده که اینگونه از دنیا بریده ای و راه دلت را در پیش گرفته ای ؟ ستونهای مسیر را با عشق حسین می پیمایی و… بیشتر »
#به_قلم_خودم غریبانه عاشقت شده ام الله تویی و زدلم آگاه تویی درمانده منم دلیل هر راه تویی در خلوتگه تنهایی ام ،دستهای خالی و دل غرق در آرزویم را به سوی درگهت روانه کرده ام… بیشتر »
#به_قلم_خودم ? چشمان انتظار صبح امید ? سلام مولای من . آقا جان عصر جمعه هم به پایان رسید چطور به این دیدگانم بگویم که این جمعه پایانگر دوریتان نبود ،مولای من شما که غصه های دل بچه شیعه ها رو میدانید ،مهدی جان شما صبورید ولی می… بیشتر »
#به_قلم_خودم به رسم عاشقی در غم شهادتت ،قلم به دست گرفته ام ،مادر جان …… مهاجر غریب من چگونه ترسیم کنم غم غربتت را ؟؟؟ زهرای شکیبم چه بگویم؟ دل بی تابم بهانه مادر را دارد ….. به کجا روانه اش کنم که بر مزار گمشه ات ناله سر دهد… بیشتر »
حکایت بی حرمتی ها بپاست …. شکیب من زهرا جان ،چادر نورانیتان را برایمان به ارث گذاشته اید و ما فرزندان آخر الزمان، اینک چه کرده ایم ؟؟؟ فاطمیه است و نمی دانیم برای دل داغدار حیدرو فرزندانتان بباریم و یا از رفتار شرم آور بانوان سرزمینمان ناله سر… بیشتر »
#به_قلم_خودم زندگی زیباست اما شهادت از آن زیباتر است ،پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند ،پرندگانی که زخم عشق حسین را بر دل دارند و در کربلای عشق ،گلواژه های شهادت را بر زبان جاری کردند . مردانی از جنس نوراند ،مدافعان زینبی . دست در… بیشتر »
آخرین نظرات