#تولیدی
#به_قلم_خودم
#کلامی_از_دل
در هوای حرم
تپش های قلب لرزانم بی تاب زیارت استو جوشش واژگان غربت زده عالم وجود ، بیانگر دردهای نگفته دل است .
مولای من به حریمت آمده ام و در کنار ایوان طلا هجوم ثانیه های عالم خاک را می نگرم و هم قدم با گذر زمان راه دل را در پیش گرفته ام و مامن استجابت دعا را می طلبم .
درآسمان لاجوردی مشهدو الرضا ، دست در دست کبوتران عاشق ، روحم را به پرواز در آورده ام ، دخیل چشمان منتظرم را به پنجره فولادت گره زده ام که لحظه ای مهمان روزنه ای از امید باشم و دل بی قرارم را در بهشت زمینی ات به گردش در آورم و لحظه ای با یاد مادر در رواق یاس کبود آرام بگیرم ، سر بر دامان مادر بگذارم و از نامهربانی ها و دلتنگی های آخرالزمان با مادر مهربانی ها نجوا کنم و با یاد قبر گمشده اش قطرات شبنم وجودم را فدای غربت زهرا اش کنم .
مولای من آمده ام که عطش وجودم را در کنار سقا خانه حرمت بزدایم و در سایه سار اجابت ، نسیم دل انگیز کرامتت دلو جانم را بنوازد .
در هوای حرم ، طنین صدای ساعت آونگدار حرم یادآور به پایان رسیدن لحظات خوش دلدادگیست و فرا رسیدن زمان فراق ، اما ای مولای من ، این فاصله ی عرضی کجا و فاصله دلی کجا …….