#به_قلم_خودم
عاشقانه های پائیزی
فصل دوست داشتنی ما…
در هوای تو نفس می کشیم و در این لحظات دلمان را با نسیم ملایم اندیشه و سکوت عصر های دل انگیزت، همراه کرده ایم.
در کوچه پس کوچه های عالم خاک، هم قدم با تو، دفتر عمرمان را ورق می زنیم، که شاید با دستان پینه بسته ی تجربه های دیرینه ات، غبار غفلت را از دالان های پر پیچ و خم ذهنمان کنار بزنی.
توئی آن پیر حکیمی که در تک تک واژگانت، نکته های نگفته ای موج می زند. آری این تو بودی که بار دیگر ما را مهمان پند های حکیمانه ات کرده ای و ذهنمان را از بند آرزوهای بی نهایت عالم خاک رها کرده ای.
با دیدن برگ ریزان درختانت به یاد مسافر بودنمان در این عالم می افتیم، روزهای رفته دیگر در دسترسمان نیست، اما زندگی همچنان جاریست، درهای رحمت همیشه به روی ما باز است، حتی در این روز های آخر الزمان، روز هایی که باقی ماندن در مسیر بندگی اش، همچون نگه داشتن آتش کف دست است.
اما امیدواریم به خالقی که خودش گفته اگر یک قدم به سویش برویم، او ده قدم به سمت ما می آید.
خداوندی که، اینگونه، محبتش را به ما ابراز کرده است؛ : «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ»، «فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ»؛ و «وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ»: «اگر آنان که از من روی گردانیده اند، می دانستند که چه قدر منتظر آنان هستم، از شوق می مردند».
تنها کافیست که یک قدم به سویش برویم و دست نیاز به سویش بلند کنیم، او بیشتر از ما، مشتاق ماست.
پائیز زیبا، به ما آموخته است که: