#به_قلم_خودم
با پای دل
برایم بگو از حالت ای جابر ،چه شده که اینگونه بی قراری ؟
چشمهایت را بسته ای وبا دل غمبارت اینگونه به راه افتاده ای،مگر حسین زهرابا دلت چه کرده که اینگونه از دنیا بریده ای و راه دلت را در پیش گرفته ای ؟
ستونهای مسیر را با عشق حسین می پیمایی و لحظه ای خستگی تورا از ادامه راه باز نمی دارد و همچون دل بی تاب زینب با امید رسیدن به کوی برادر ، دلشکسته قدم بر می داری ….
خوشا به حالت ای زائر حسین ….
که اینک ،جابر زمان مهدی زهرا تویی
عشق حسین (ع) در دلت و به سوی مهدی دوران رهسپاری ….
قدر دان این حالت باش ،ای جابر زمان ….
زائر کوی حسین (ع)نیستم اما ….
پرنده دل را به سوی حرمش به پرواز درآورده ام و از دلتنگی های وجودم اینگونه نجوا می کنم که ای مولای من حسین جان ،آرزوی زیادتتان به دلم مانده است .
سالهاست که غمزده ام ….
حال دلم را نمی دانند زائرانت….
اقای من بر دل زیارت نرفته هایتان غمیست بی پایان که دوری از حرمتان ، نالانند .
آقای من، سید شهدا ….
اربعینت یاد آور غم نبودن است!!!!
غم نبودن امام زمانم ،یاد آور غمهای دل مهدی دوران ….
حسین جان جابرهای زمانم ،دلشکسته با زبانهای در ذکر و چشمهای گریان ،به سوی حرمتان قدم های خسته شان را دنبال کرده اند و راه دل را در پیش گرفته اند….
در جستجوی امامشان در تلاشند .
در مسیر انتظار صاحبشان جابر گونه گذشته اند و چشم دل را گشوده اند ….
چطور دلت می آید زائرانتان را دست خالی باز گردانید ….
به قلم:شهاب الدینی
آخرین نظرات