#به_قلم_خودم .
?بابای خوبی ها?
سلام به تو ای سرو همیشه استوار من بابای صبورم .
سلامی به گرمای دستان پینه بسته ات ،
جانم به فدای قدم های خسته ات که همیشه مهربانی را برایمان هدیه آورده ای ، بهشت هم تعبیر نگاه عاشقانه توست .
ای مظهر رنج و تلاش چه عاشقانه روح بلندت در مسیر رشد ما قطره قطره آب شد و قامت استوارت در برابر دیدگانمان خمیده شد ولی لحظه ای از حال دلت برایمان دم نزدی و هرگز از خستگی گامهایت برایمان نگفتی .
چه غریبانه جوانی ات را برای رشد ما فدا کردی .
زبانم ناتوان است از قدردانی وجود سراسر نورت ، جانم به فدای تار موی سپیدت که یاد آور جوانی از دست رفته توست.
ای سنگ صبور من عمریست که در سایه سار آفتاب وجودت گام بر داشته ام و خاطرات کودکی ام را با دستان همیشه نوازشگرت رقم زده ام .
خسته ترین مهربانی عالم را باید در چشم های همیشه نگران تو یافت ، بهشت را باید در پینه دستان خسته ات جستجو کرد و نور ایمان را باید در نگاه مهربانت یافت .
چهره در هم شکسته ات دلم را به لرزه می اندازد چشمانم تاب ندارد در چهره تو نظر کند ، خجلم از همه بی مهری هایی که در حقت کرده ام .
دست های نوازشگرت را بر سرم بکش و بگذار لحظه ای به شانه های مهربانت تکیه کنم و خاک پایت را توتیای چشم های اشک بارم کنم
✍به قلم:شهاب الدینی