#منتظران_موعود
#به_قلم_خودم_حرف_دل
سلام مولای من ،یک سال دیگر هم از نبودنتان می گذرد ، این روزها که به نیمه شعبان نزدیک می شویم دلمان به یاد شماست .
درد دوری از شما تشدید می شود زمانی که می بینیم جشنهای دنیایمان بوی انتظار شما را ندارد ، آقا جان سوالی در ذهن داریم که در این سالهای پی در پی پاسخش را نیافته ایم ، خودتان پاسخمان را بدهید ….
مولا جان ، شب و روز میلادتان کجا می روید که چشمانتان به شادی های آغشته به گناه ما نیفتد ؟
کجا بیابیم شما را تا عقده های گلوگیرمان را در حضور سبزتان بگشایم .
مولای من هر سالی که می گذرد معنای زمان را بهتر درمیابیم ،مایی که چشم به این دنیا پر از هیاهو گشودیم و خود را در انتظار شما یافتیم .
آقای من نیمه شعبان ، دیگر حالو هوای کودکیمان را ندارد ، دلمان از رسیدن آن شاد نمی شود غمی که بر دل داریم و قلبی که از دوری شما به تنگ آمده .
آقا جان چه کردیم که انتظار را برایمان خواستند؟
دل ما را دریاب که بهانه گیر دوریت شده است .
هوای شهر بهاریست و عطر دل انگیز شکوفه ها نوید بخش امیداند.
اما در این شلوغی بازار غفلتمان …..
گوش کنید ….!!
طنین نوای : هل من ناصر ینصرنی اش را می شنوید؟؟
آری این صدای مظلومیت فرزندزهراست.
بارها با خود گفته ایم ای کاش در کربلا بودم و امام غریبمان را یاری می کردیم .
اما نمی دانیم ، مدتهاست تنها یادگار زهرا (س)را در کربلای غربت زده آخرالزمان تنها گذاشته ایم .
به اندازه همه سالهای نبودنش که نه ، بلکه به اندازه همه سالهای نبودنمان حرف داریم ،حرف هایی که در عملمان با فرزند زهرا (س)گفته ایم …..
اما زمزمه این روزهای همه ما این است…..
مولای صبورمان ، چه می شود که این نیمه شعبان آغازگر حضور سبزتان باشد ….
آخرین نظرات