#تولیدی
#به_قلم_خودم
صراط عشق
قاصدک خیالم را در ازدحام شهر گم کرده ام و مدتیست برای یافتنش راه دل را در پیش گرفته ام که شاید نشانی از گمشده ام بیابم .
اما دلتنگی برای گمشده ام بهانه ای شد که قلمم را برای لحظه ای تامل ، به سمت همدلی ها روانه کنم و حکایت گر روزگارمان باشم .
مدت هاست آسمان شهرم را ابرهای تیره فراموشی و غفلت ها ، فرا گرفته است و برگ های زرین روزگارمان را فراز
و نشیب های مشکلات در بر گرفته اند .
با دلم هم نوا شده ام که شاید خبری از حالو هوای دل مردم سرزمینم بگیرم ، در همین دقایق بود که دانستم ، در کوچه محله های سرزمینم شور دیگری بپاست ، چرا که در جستجوهایم ، مهمانان افلاکی زمین را یافتم که چه زیبا بندگی حقیقی را تفسیر می کنند ، لحظاتی که بپا می خیزند و با آفتاب مهربانی آسمان قلب صبورشان ، ابر های تیره فراموشی را کنار می زنند و با نسیم ملایم هم دلی ها در کوچه پس کوچه های انسانیت پیچو تاب می خورند و قلب های رئوف را با خود همراه می کنند .
خدای من ….
در مسیرم می بینم دست های یاری گر بندگان حقیقی ات را ، که چه عاشقانه صراط عشق را در پیش گرفته اند و در این هیاهوی فراموشی همچو طبیبی مهربان در پی بیماران خود روانه اند و بر بالینشان می نشینند و صبورانه ناله های خسته را پاسخ گو می شوند و گوهر وجودشان را در دستان همنوعانشان می نهند .
جهانیان بدانند که رهگذران خاکی سرزمینم در پی صراط عشقند و بندگی حقیقی را باید در دل های زلالشان جستجو کرد ، چرا که رهرو راه ولیشان هستند و در این راه به مولایشان حیدر کرار اقتدا می کنند و در اوج مشکلات یاری گر حقیقی یکدیگرند .
خدای من
….
مردم سرزمینم را در پناه خود حفظ کن و در این فرازو نشیب ها آخرالزمان ، پناهمان باش که
جز تو
یاوری در برمان نیست .
آمین یا رب العالمین .
به قلم :شهاب الدینی