#به_قلم_خودم
چند کلامی با تو حرف دارم ای نسیم جوانی ، تورا در کاروان پراز هیاهوی روزگار گم کرده ام و در پی ات در حرکتم .
ای بهار زندگانی ،غفلت همراهی با تو مرا سرگرم آرزوهای خاکی ام کرده اما دریغ که هر لحظه از تو دور و دوتر می شوم چرا که دلبسته ام به حیاتی که همیشگی نیست .
ای بهار وجود من بودنت را شاکرم چرا که بهای بودنت به زندگی ام رنگو بویی سرسبزی زده است و نشاط را برایم به ارمغان آورده و مرا به سوی پروردگارم می خواند و چه زیباست لحظه های آذین شده ام با زمزمه های عاشقی ات ، ای معبود من .
حادثه های زمانه و غم های زمینی ام مرا دلتنگ کرده ، ای هستی جان …..
نسیم بندگی ات حالو هوای دلم را می نوازد ، روزهای جوانی ام را با نفس های عاشقانه ات شماره کرده ام و تارو پود عمرم را به دستان سراسر رحمتت سپرده ام .
ای همه امید من ، لحظاتم را با برکت وجودت منور کن و مرا از این گذرگاه خاکی به سوی مسیر سعادت زندگانی روانه کن .
ای طبیب جان های خسته ، دل بی تابم را به تو سپرده ام ، مرحم عشقت را بر زخم های دوری ات بگذار و مرا از دلبستگی های این عالم برهان .
آمین یا رب العالمین …..
✍به قلم :شهاب الدینی
آخرین نظرات