#به_قلم_خودم
*آفتاب مهربانی *
به رسم رفاقت قلمم را به سوی امواج مهربانی ات به حرکت در آورده ام …..
آری برای تو مینویسم از حکایت رفاقتمان …..
ای نعمت دنیای خاکی من ،از میان واژه های زلال به رسم مهربانی، ((دوستی)) را برگزیده ام ….
با تو همسفر شده ام در این گذرگاه خاکی و حس زیبای مهربانی را تجربه کرده ام …..
در این زمستان سرد انتظار آغوش پر از مهرت را برای من گشوده ای و دستان سردم را به پنجه طلایی خورشید دوستی سپرده ای و در آسمان آبی بی کران مهربانی ها به پرواز در آورده ای ….
ای سنگ صبور روزهای دلتنگی ام ،حس خشبختی را در کنار تو لمس کرده ام ……
گاهی که دلگیر میشوم از حکایت زندگانی ،ناخودآگاه دلم بهانه دستان تو را می گیرد ….
با نفست ،واژگان سراسر مهر را بر قلب خاکی ام روانه کرده ای …..
ای بهشت زمینی من ،دوست داشتن تو زیباست….
گل همیشه بهارم ،رویای دلنشین با تو بودن نعمیست الهی ….
امواج مهربانیت همچو چراغیست در این مسیر….
توی آن دوست حقیقی که مرا از این غمکده خاکی انتظار می رهانیو پرنده ی روح افلاکیم را در آسمان امید به پرواز در می آوری ….
از پروردگار همه هستی ،برایت دنیایی سرشار از برکت و نعمت خواهانم ….
با من بمان در این گذرگاه زمانه …..
در هوای تو بی قرارم ،ای بهار باور من ….
با تو تنها ….
با تو هستم…..
آخرین نظرات